ارسالکننده : سیاوش قربان زاده در : 90/8/9 2:13 عصر
تخت جمشید
تخت جمشید ،مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال 512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید. تخت جمشید در محوطه وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است . این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خوانده اند ساخته شده است . ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 ق.م، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند. پس از داریوش، پسرش خشایارشاه تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تلار صد ستون را ریخت . اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان را آغاز کرد که ناتمام ماند.
این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند تخت جمشید در مساحتی به وسعت 13 هکتارساخته و ادامه یافت .مصالح به کار رفته در بنای تخت جمشید عبارت بوده از : سنگ ، خشت و گل ، آجر ، گچ ، چوب ، آهن ، فلزات گرانبها (طلا - نقره - مس) عاج ، لاجورد ، عقیق و...... دیوارهای تخت جمشید در برخی جاها به ضخامت 5/5 متر بوده و قطعه سنگهای به کار رفته به وزن بیش از 45 تن میرسیده. تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم و در تابستان خنک و معتدل می کرده است . دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل و خنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها و تالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تأثیر به سزایی داشته است. تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلومتر می رسد .
معماری هخامنشی ، هنری است امتزاجی که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیة عظیم می خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند.
تخت جمشید در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشة شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه های گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد . بر روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود . پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد . از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است . از کشف این الواح شهرت نابجایی را که می گفتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل گشت ، زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصور عالیه اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد می دادند و هر کدام از این الواح سند هزینة یک یا چند نفر است . کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند ، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همه آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران به شمار می رفتند . گذشته از مردان ، زنان و دختران نیز به کار گل مشغول بودند . مزدی که به این کارگران می دادند غالباً جنسی بود نه نقدی ، که آنرا با یک واحــد پـول بابلی به نام « شکــل » سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت می کردند . اجناسی را که بیشتر به کارگران می دادند و مزد آن محسوب می شدعبارت از : گندم و گوشت.
تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشنهایی بوده که در آن زمان برگزار می شده ( جشنهای مهرگان و اعیاد نوروز ) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمه های بسیار ناب ، اثاث گرانقیمت ، نیمکتهای زرین ، لباسها و فرشهای ارغوانی گرانبها و....نگهداری می شده که در نهایت با حمله ی اسکندر مقدونی همه ی این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه ی حریق شد . اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند . به نوشته ی مورخین باستان ثروت تخت جمشید با 10000جفت اسب و قاطر و 5000 جفت شتر حمل و غارت شد . بعد از انتقال ثروت تخت جمشید اسکندردستورداد که تخت جمشید را به آتش بکشند. به گفته مورخین باستان تخت جمشید 3شبانه روز در آتش می سوخت و چهل شبانه روز از آن دود بر میخواست.
تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آن را ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن به دست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند.
ز آنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد. نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد.
چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگزار می شد.
امروزه مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد. تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به "صد ستون" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است. تخت جمشید در 57 کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است.
یک نکته ی مهم :
محققین به این نکته ی مهم رسیده اند که اگر نقشه ی امپراطوری هخامنشی را بنگریم و یک خط از شمال شرقی ترین نقطه (سغد) تا جنوب غربی ترین نقطه (حبشه) بکشیم و یک خط از شمال غربی ترین نقطه (یونان) تا جنوب شرقی ترین نقطه (هند) به صورت ضربدر بکشیم مرکز تقاطع این دو خط محل ساخت تخت جمشید می شود، که این خود جای تأمل و اندیشیدن دارد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سیاوش قربان زاده در : 90/8/9 2:11 عصر
روایتی از جنگ بزرگ
95سال پیش در روز اول ژوییه سال 1916 میلادی حمله عظیم نیرو های فرانسوی و بریتانیایی در جبهه سوم (Somme) علیه نیروهای امپراتوری آلمان آغاز شد که شدیدترین و خونبارترین نبردهای جنگ بزرگ جهانی اول 1918- 1914 محسوب می شود.
متحدان فرانسوی و بریتانیایی عملیات این یورش را در ماه دسامبر سال 1915 میلادی در شانتیی طرح ریزی کردند تا به سکون در سنگرها خاتمه دهند.
سه ماه بعد ، آلمان ها به وردن حمله می کنند و ستاد فرماندهی فرانسه و بریتانیا امیدوار بودند با یورش در جبهه سوم از شدت حملات در جبهه شرقی وردن کاسته شود.
فرانسه و بریتانیا نیروهای عظیمی را در جبهه های جنگ بین آلبرت و شولن متمرکز کرده بودند.
لشکرهای فرانسوی به فرماندهی ژنرال فایول و ژنرال میشوله در جناح جنوبی و لشکرهای بریتانیایی به فرماندهی ژنرال راولینسون ، ژنرال گوک و ژنرال آلن بی در جناح جنوبی در مقابل ارتش دوم آلمان به فرماندهی ژنرال فن بلوو صف آرایی کردند
در جریان یک هفته ، آتشبارهای بریتانیایی و فرانسوی 1.6 میلیون بمب را روی خطوط نیروهای آلمانی فرو ریختند.
نیروهای متحد تصور می کردند با این بمباران بی وقفه که تا آخرین لحظات شروع حمله ادامه داشت ، هرگونه مقاومتی را از سوی دشمن از بین برده اند.
اعتقاد به این مساله به اندازه ای قوی بود که فرمانده کل نیروهای بریتانیا ژنرال هنری راولینسون برای این که از خستگی بیهوده سربازان خود جلوگیری کند به آنها دستور داد با گام های آهسته و نه دوان دوان به سنگرهای دشمن حمله کنند.
اما در واقع ، آلمان ها که در جریان 2 سال جنگ تجربه های زیادی آموخته بوده و آبدیده شده بودند ، از بمباران ها آسیب ندیده و در انتظار یورش به مواضع خود بودند.
اغلب سربازهای بریتانیایی به ویژه افراد داوطلب تجربه چندانی از میادین جنگ نداشتند.
در همان دقایق اولیه یورش سربازان بریتانیایی تعداد زیادی از آنها در کنار سیم های خارداری که دو جبهه متخاصم را از هم جدا می کردند ، جان باختند.
ژنرال راولینسون تصمیم گرفت دستور عقب نشینی را صادر کند ، اما ژنرال سرداگلاس هیگ از ستاد فرماندهی کل اجازه این کار را به او نداد.در این روز ، بیش از 60000 سرباز بریتانیایی جان خود را از دست دادند.تعداد تلفات آلمانی ها حدود 20000 نفر بود.
نبرد در جبهه سوم تا ماه نوامبر سال 1916 میلادی ادامه یافت و در جریان این مدت متحدین فقط توانستند 10 کیلومتر پیشروی کنند.
بهای نبرد در جبهه سوم از اول ژوییه تا 16 نوامبر 1916 میلادی بسیار سنگین بود.در جریان این نبرد 400 هزار سرباز بریتانیایی کشته و مجروح شدند ، فرانسوی ها 200 هزار نفر و آلمانی ها 450 هزار نفر تلفات داشتند.
به این ترتیب در روز اول ژوییه سال 1916 میلادی یورش در جبهه سوم مرگبارترین نبرد در جریان جنگ جهانی اول برای ارتش بریتانیا بود و 60000 سرباز بریتانیایی در این نبرد جان خود را از دست دادند.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سیاوش قربان زاده در : 90/8/9 2:9 عصر
شکست لشکر صلیبی از صلاح الدین
824 سال پیش در روز 3 ژوییه سال 1187 میلادی سلطان صلاح الدین ایوبی ، سلطان مصر و سوریه ، لشکر صلیبیون فلسطین را در دامنه تپه های حثین ( حطین) در نزدیکی دریاچه طبریه به سختی شکست داد.
در این جنگ فرماندهان صلیبی از جمله گی دولوزینیان پادشاه بیت المقدس ، کنت ریمون حاکم طرابلس ، ژراردو ریدو فورد استاد اعظم فرقه مخوف تامپل و لشکر صلیبیون فلسطین به سختی از سلطان صلاح الدین ایوبی شکست خوردند.
سلطان صلاح الدین علی رغم فجایعی که صلیبیون در دوران حکمرانی خود در فلسطین مرتکب شده بودند ، نسبت به اسیران رافت اسلامی به خرج داد و آنها را مجازات نکرد.
او تنها دستور قتل 300 نفر از راهبان سرباز فرقه مخوف تامپل و فرقه هوسپیتالیه را صادر کرد.
پس از این جنگ دولت شهرهای فرانک های صلیبی فلسطین تمام نیروی سوارنظام خود را از دست دادند و فئودال نشین هایی که از روی الگوی اروپایی نزدیک به یک قرن پیش از این تاریخ هنگام نخستین جنگ های صلیبی در فلسطین تاسیس شده بودند در معرض فروپاشی قرار گرفتند.
سلطان صلاح الدین پس از این پیروزی در روز 20 سپتامبر سال 1187 میلادی شهر بیت المقدس را محاصره کرد.شهر مدت کوتاهی پس از محاصره تسلیم شد.
به این ترتیب ، در روز 3 ژوییه سال 1187 میلادی سلطان صلاح الدین ایوبی ، سلطان مصر و سوریه ، ارتش صلیبی فرانک های فلسطین را در دامنه تپه های حثین ( حطین) در نزدیکی دریاچه طبریه درهم شکست و به تسلط نزدیک به یک قرن آنها در سرزمین فلسطین پایان داد.
سلطان صلاح الدین پس از پیروزی در این جنگ موفق شد شهر بیت المقدس که نزدیک به یک قرن قبل از این تاریخ توسط صلیبیون در جریان نخستین جنگ های صلیبی اشغال شده بود را آزاد کرده و به دامان اسلام بازگرداند.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سیاوش قربان زاده در : 90/8/9 2:8 عصر
ترافالگار؛ مهم ترین نبرد دریایی تاریخ
بررسی جنگی که انگلستان را بزرگ ترین قدرت آن زمان کرد و آغازگر عصر ویکتوریا بود
پس ازوقوع انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 و اولین برخورد دنیای جدید با انقلاب، حکومت تازه تاسیس پاریس آماج حملات نیروهای اروپایی قرار گرفت ولی نیروی انقلاب فرانسه بسیار بزرگ تر ازآن بود که بخواهد به این سادگی ها در مقابل دشمنان سر فرود آورد. بعد از انقلاب فرانسه، یک سری نبرد زنجیروار به وقوع پیوست که در انتها منجر به تثبیت انقلاب و به رسمیت شناخته شدن آن شد اما در این دوران پرآشوب و هیاهو، بی شک مهم ترین رویداد، برخاستن و قد کشیدن سرجوخه توپخانه ای کوتاه قد بود که تبدیل به یکی از بزرگ ترین سرداران تاریخ شد؛ ناپلئون بناپارت. او با جنگ طلبی و زیاده خواهی توانست در مدت کوتاهی فرانسه را به یکی از بزرگ ترین قدرت های دنیا تبدیل کند. این چیزی نبود که قدرت های آن روز، مخصوصاً انگلستان به راحتی آن را بپذیرد. این شد که به سرعت اتحادهای بزرگی علیه فرانسه به وجود آمدند که البته درابتدا با نبوغ جنگب ناپلئون شکست خوردند.
اما این همه ماجرا نبود. پیروزی های نظامی ناپلئون باعث ثبات موقت و توازن قوا در اروپا شد. حال زمان آن رسیده بود تا فرانسه دشمن بزرگ خود را از سر راه بردارد. ناپلئون که به سبب این پیروزی ها لقب امپراتور را به خود داده بود و انقلابی را که برای آزادی به وجود آمده بود تبدیل به یک دیکتاتوری کامل کرده بود، می خواست نیروهای اصلی خود را به سمت کانال مانش حرکت بدهد تا در یک فرصت مناسب با عبور ازاین آبراه باریک، لندن را فتح کند. این هدف به قدری برایش مهم بود که ناپلئون به دریادار لویی دولاتوش- ترویل، فرمانده نیروی دریایی فرانسه گفت: «اگر بتوانیم تنها شش ساعت بر دریای مانش [مهم ترین شاه راه ارتباطی انگلستان با قاره اروپا] مسلط بمانیم، آقای دنیا خواهیم شد.» اما عمر ترویل برای این نبرد کفاف نداد. او در سال 1804 در گذشت و ناپلئون فرماندهی نیروی دریای را به دریاسالار پیر، چارلز ویولنوو سپرد. ولی همه چیزآن گونه که ناپلئون انتظار داشت پیش نرفت. لندن با کمک دیپلمات های برجسته و ثروت هنگفت خود، اتریش، روسیه و سوئد را با هم علیه ناپلئون متحد کرد. در سوی دیگر نقشه هم ناپلئون برای دور کردن ناوگان دریایی انگلستان ازمانش، مشکلات زیادی با دریاسالار پیرش، ویولنوو داشت که باعث شد برنامه تسلط برمانش با مشکل روبرو شود.
نبرد اولم
پس از آنکه نقشه حمله به انگلستان شکست خورد، ناپلئون متوجه اعضای دیگر اتحادیه شد. ارتش بزرگی از روسیه برای پیوستن به ارتش اتریش درحرکت بود که بناپارت در یک اقدام متهورانه به استقبال دشمن رفت. او خوب می دانست چگونه دشمنان را به تکه های کوچک تقسیم کند تا راحت بر آنها پیروز شود. این جنگ که به نبرد اول معروف شد، برای اتریشی ها اسفبار بود. 61 هزار سرباز اتریشی تسلیم شدند. 200 قبضه توپ غنیمت فرانسوی ها شد. ولی همه اینها در برابر بی مدافع ماندن پایتخت افسانه ای آنها ناچیزبود. وین که 400 سال در برابر جملات عثمانی ایستادگی کرده بود، بدون مقاومتی درمقابل قدرت انقلاب زانو زد.
دیدار در دریا
پس از فتح وین، ناپلئون باید برای یک کار ناتمام دوباره به دریا بر می گشت؛ فتح انگلستان. دریاسالار نلسون- فرمانده ناوگان دریایی انگلستان که متوجه تجمع نیروهای فرانسوی در اطراف قادس (Cadis- بندری در جنوب اسپانیا و نزدیکی تنگه طارق)- شده بود، به سرعت دست به کار شد و با قسمت عمده ناوگان دریایی سلطنتی رهسپار آخرین ماموریت زندگی خود شد. اوضاع در دو سوی میدان کاملاً متفاوت بود. فرانسوی ها بیشتر افسران خود را در پاکسازی های گسترده، پس ازانقلاب کبیر از دست داده بودند و نیروهای آنها تجربه چندانی در نبرد دریایی نداشتند. حال آنکه ملوانان جزیره مردانی بودند که بخش عمده زندگی خود را روی آب سپری کرده بودند و سال ها جنگ دریایی و دریانوردی، ازآنها مردانی با اراده پولادین ساخته بود.
نلسون برای ترغیب دشمن به حمله، بخش اعظم ناوگان خود را از دید ناوگان فرانسه- اسپانیا دور کرد و تنها تعداد کمی ازآنها را در دیدرس آنها قرار داد. ولی این حیله ای نبود که بتواند ویولنوو با تجربه را فریب دهد. البته ویولنوو هم می دانست با مردانی که دارد نمی تواند برنلسون غلبه کند ولی دستور جدید ناپلئون همه چیز را تغییر داد. او به ناوگان خود فرمان داد تا از تنگه طارق عبور کرده، وارد دریایی مدیترانه شده و با سرعت هر چه تمام تر خود را به ناپل برسانند. ناپل، شهری در ایتالیاست که آن زمان تحت سیطره ژوزف بناپارت- برادر ناپلئون- بود. ژوزف در برقراری حکومت در ناپل به کمک احتیاج داشت. این حرکت ناوگان، کافی بود تا نلسون نیروهایش را جمع کرده و مانند یک بلای آسمانی در سر راه فرانسوی ها حاضر شود.
آغاز مهم ترین نبرد دریایی تاریخ
نبرد برای ناوگان فرانسه غیر قابل اجتناب بود. آنها حتی نمی دانستند که پنج فروند از بهترین کشتی های انگلیسی برای گشتزنی به دریای مدیترانه ارسال شده اند. کشتی های نلسون نزدیک شده و توپ های جنگی آماده شلیک شدند. ویولنوو به سرعت دست به کار شد و با ایجاد یک هلال گسترده از کشتی های جنگی در نزدیکی دماغه ترافالگار یک خط دفاعی قدرتمند در مقابل ناوگان سلطنتی درست کرد. علت این آرایش نیروی ویولنوو این بود که نلسون مجبور می شد برای استفاده مناسب از قدرت آتش خود نیروهایش را در مقابل توپخانه مهیب فرانسوی ها حرکت داده و آنها را مجبور به دور زدن کند. این درحالی بود که سرعت کم باد هم توان مانورهای سریع را از نلسون سلب می کرد. ولی سردار فرانسوی یک نکته را فراموش کرده بود؛ نلسون کسی نبود که خود را محدود به آموخته های دانشکده های جنگ کند! دریادار کهنه کارانگلیسی در یک مانور فوق العاده نیروهایش را به دو ستون تقسیم کرد و مستقیم به سمت قلب خط فرانسوی ها یورش آورد. ملوانان فرانسوی به اندازه کافی حرفه ای نبودند تا بتوانند دستورات ساده فرمانده خود را اجرا کنند. درنتیجه قلب خطوط دفاعی آنها به اندازه کافی مستحکم نبود که مناسب دفع حمله سنگین ناوگان سلطنتی باشد. به دلیل کندی باد، نیروهای موجود در دو جناح هم توانایی انجام مانور و کمک به مرکز خط دفاعی خود را نداشتند. ولی کندی باد تنها به ضرر فرانسوی ها نبود. کند شدن سرعت پیشروی ستون های انگلیسی، باعث شد آنها زمان طولانی تری در جلوی روی ناوگان فرانسوی باشند. این امر تلفات سنگینی برآنها تحمیل می کرد. ولی همه چیز با ورود خود نلسون و کشتی سرفرماندهی عظیم او به منطقه رزم تغییر کرد.
HMS Victory ، پر قدرت ترین ناو آن دوران بود. هنگامی که خطوط فرانسوی را شکست و وارد کارزار شد، با شلیک همزمان 100 توپ که درعرشه های جانبی اش مستقر بودند، توانست تلفات سنگینی را بر پیکر دو ناو بزرگ «بوسنتور» و «ردوتیبل» نیروی دریایی فرانسه وارد کند. انگلیسی ها با قدرت در پشت خطوط فرانسوی پیش می رفتند و آنها را می شکافتند و نلسون بر عرشه ویکتوری در حال رقم زدن یکی از مهم ترین لحظات تمام تاریخ بشر بود که ناگهان شلیک یک تیرانداز فرانسوی، سینه چپ او را شکافت و ستون مهره او را خرد کرد! نلسون درحالی که نظاره گر بزرگ ترین پیروزی خود بود، در خون خود غوطه ور می شد؛ گویی همه چیز دست به دست هم داده بود تا از لرد اول دریاداری، یک افسانه بسازد. پس از عبور ستون دوم به فرماندهی دریادار کالینوود (Collinwood) از میان خطوط فرانسوی ها با وجود رشادت های سربازان انقلاب، دریانوردان با تجربه جزیره موفق شدند تا آنها را شکست دهند. حاصل نبرد نتایج ترافالگار برای ناپلئون بیشتر شبیه یکک کابوس بود. او 22 کشتی خود را از دست داد؛ در حالی که نیروی دریایی سلطنتی هیچ ناوی از دست نداد! نلسون با نقشه مبتکرانه خود موفق شده بود برتری دریایی بی چون و چرای انگلستان را حفظ کند. هر چند دراین راه جان خود را از دست داد. پس از ترافالگار، ناپلئون تلاش برای سیادت بر دریاها را کنار گذاشت و از رویای فتح لندن دست برداشت و این در حالی بود که با محاصره همه جانبه خود به وسیله ناوگان انگلستان با مشکلات متعددی روبه رو شد؛ دشواری هایی که درنهایت منجر به تسلیم او و فرانسه شد.
دریا سالار نلسون
1758: تولد در یک خانواده با اصلت وایکینگ
1770: ورود به خدمت در کشتی تحت فرماندهی دایی اش در 12 سالگی با وجود ضعف قوای بدنی.
1778: ناخدایی کشتی هین چین بروک در 20 سالگی.
1793: ناخدایی رزمنا و آگامنون. این کشتی یکی از پیشرفته ترین کشتی های جنگی انگلیسی بود.
1794: از دست دادن چشم راست در اثر خمپاره فرانسوی ها زمانی که قصد داشت تا جزیره کرس را فتح کند.
1797: دریافت مقام شوالیه به دلیل رشادت در نبرد با ناوگان اسپانیا در 39 سالگی- از دست دادن دست راست خود هنگام نبرد برای فتح سانتاکروز.
1798: حمله به ناوگان فرانسه در مصر و شکست آنها- در این نبرد یک ترکش به سر او برخورد کرد ولی در کمتر از یک ساعت با سر باندپیچی شده به عرشه بازگشت- این پیروزی باعث بسته شدن مسیر تدارکات برای ناپلئون شد و او را از رسیدن با اهداف خود باز داشت.
1801: رسیدن به مقام دریابانی.
1805: ترافالگار بزرگ ترین پیروزی ها در بستر مرگ در مقام لرد اول دریاداری با درجه دریاسالار.
کشتی ویکتوری
HMS. Victory
ورود به خدمت: 1778
سازنده: کاتهام داکیار
طول: 3M /69
ارتفاع دکل اصلی: m 5/65
وزن: 3500 تن
توپخانه: 104 قبضه
در روز نبرد ترافالگار HMS. Victory توانست با خرد کردن خط دفاعی فرانسوی ها با 104 قبضه توپ، این پیام را به جهانیان برساند که دوران ویکتوریا آغاز شده است. با وجود خروج از «خدمت فعال» کشتی در سال 1812 نیروی دریایی سلطنتی تصمیم گرفت برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره پیروزی بزرگ ترافالگار و در کنار آن ادای احترام به کشتی کالبد بی جان یکی از بزرگ ترین قهرمانان تاریخ انگلستان را به جزیره آورده بود، ازاوراق و نابود کردن آن صرف نظر کنند؛ تصمیمی که هم اکنون و پس از سپری شدن بیش از 200 سال و تبدیل HMS. Victory به قدیمی ترین کشتی جنگی در حال خدمت جهان، دوراندیشی اتخاذکنندگان آن را به رخ می کشد. این ناو سرفرماندهی (Flag Ship) نیروی دریایی سلطنتی امروز در بندر Portsmouth لنگر انداخته است و تبدیل به یک موزه شناور شده که یاد و خاطره قرن ها تلاش و از خود گذشتگی مردان امپراتوری ویکتوریا را زنده نگه دارد. البته این یادگاری عظیم آن چنان هم ارزان به دست نیامده است. سال 2009 وزارت دفاع انگلستان مبلغ 30 میلیون پوند را به سر پا نگاه داشتن نماد پیروزی بزرگ خود در یکی از تعیین کننده ترین نبردهای دریایی تاریخ اختصاص داد.
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سیاوش قربان زاده در : 90/8/7 4:3 عصر
ملوانان رزمناو پوتمکین شورش کردند
106 سال پیش در روز 27 ژوئن سال 1905 میلادی در کشتی پوتمکین ، رزمناو اصلی ناوگان جنگی روسیه تزاری ملوانان ناراضی دست به شورش زدند. این شورش مصادف با نارضایتی عمومی در روسیه به ویژه پس از قیام خونین «یکشنبه سرخ» در 22 ژانویه سال 1905 میلادی در سن پترزبورگ بود. اعتصاب ها و شورش های مردمی سراسر روسیه را فراگرفته بود.
از هنگام شکست ناوگان جنگی روسیه در نبرد تسوشیما از ناوگان ژاپن در یک ماه قبل از این تاریخ ، نیروی دریایی تزار نیکلای دوم دستخوش ناآرامی شده بود و افسران به دشواری می توانستند مردان خود را ناگزیر به فرمانبرداری کنند.
رزمناو پوتمکین 2 سال قبل از این تاریخ وارد خدمت نیروی دریایی روسیه شده بود و با 113 متر طول و 12600 تن وزن حدود 700 نفر ملوان داشت.
اغلب ملوانان آن دهقان های آموزش ندیده بودند که به زور به خدمت فراخوانده شده بودند تا جای خالی تلفات نیروی دریایی روسیه در جنگ با ژاپن را پر کنند.
در آن هنگام ، رزمناو پوتمکین در دریای سیاه و در سواحل بندر اودسا مشغول مانورهای نظامی بود. صبح روز 27 ژوئن ، مطابق معمول تدارکات و نیازهای ملوانان به رزمناو حمل شدند.
ملوانان به لاشه های گوشت که در عرشه آویزان شده تا به انبار کشتی منتقل شوند، نزدیک شدند. این لاشه ها که گوشت مصرفی ملوانان بود ، گندیده با رایحه ای مشمئز کننده و مملو از کرم بود.
پزشک کشتی در مقابل اعتراض ملوانان گوشت ها را معاینه کرده و می گوید اگر با سرکه شسته شوند قابل مصرف هستند.ملوانان موقتا آرام شده و دور می شوند. هنگام نهار وقتی آشپزها دیگ های برش با گوشت پخته را می آورند ، ملوانان از خشم منفجر شده و آشپزها را مضروب می کنند.
فرمانده رزمناو و افسران ارشد روی عرشه آمده و دستور می دهند ملوانان روی عرشه جمع شوند. در این هنگام فرمانده بی سیاستی کرده و می گوید ملوانان باید همین گوشت را مصرف کنند و چاره دیگری ندارند.
در میان ملوانان تعدادی از طرفداران انقلابی حزب سوسیال دموکرات وجود داشتند که ریاست آنها با شخصی به نام آفاتازی ماتیوشنکو بود. آنها از طرف حزب دستور داشتند ملوانان ناوگان دریای سیاه را برای یک قیام عمومی آماده کنند. ماتیوشنکو موقعیت را مناسب تشخیص داد و ملوانان را به شورش تحریک کرد. ملوانان پوتمکین دست به شورش می زنند و 8 نفر از افسران نیز به آنها می پیوندند.
شورشیان فرمانده ، ناخدا و سایر افسران را به قتل رسانده و اجساد آنها را به دریا می اندازند. یک افسر به نام الکسیف تحت نظارت شدید ماتیوشنکو فرماندهی رزمناو را به عهده می گیرد.
شورشیان پوتمکین پرچم سرخ انقلاب را برفراز کشتی به اهتزاز در آورده و همراه کشتی تدارکاتی رزمناو به سوی بندر اودسا حرکت می کنند.
رزمناو پوتمکین اواخر بعدازظهر آن روز وارد بندر اودسا می شود ، ملوانان شورشی اطلاع نداشتند که در پی اعتصاب های کارگری ژنرال کوخانف فرمانده نظامی اودسا از صبح دستور برقراری حکومت نظامی را داده است.
در روز 26 ژوئن پلیس و سوارنظام قزاق یک تظاهرات کارگری را بی رحمانه سرکوب کرده بودند که در جریان آن صدها نفر به قتل رسیده بودند. مردم و اعتصابیون که با دیدن پرچم سرخ برفراز پوتمکین جان تازه ای گرفته بودند روی پل ریشولیو که بندر اودسا را به شهر متصل می کرد تجمع می کنند.
ژنرال کوخانف به 2 واحد سوارنظام قزاق دستور سرکوب مردم را می دهد و سوارکاران قزاق دست به قتل عام مردم غیرمسلح می زنند و صدها مرد و زن و کودک را به قتل می رسانند.
ملوانان پوتمکین تصمیم می گیرند مقر ارتش که در تئاتر شهر مستقر شده بود را بمباران کنند.
ماتیوشنکو دستور آتش می دهد اما گلوله های توپ آنها فقط منازل مردم بی گناه را درهم می کوبد و ناگزیر بمباران متوقف می شود.
رزمناو پوتمکین بندر اودسا را ترک می کند در حالیکه یک ناوگان نیروی دریایی روسیه به آن نزدیک می شد.
رزمناو پوتمکین بی آنکه تبادل آتشی صورت گیرد از میان کشتی های این ناوگان عبور می کند.
پس از مدتی دریانوردی در دریای سیاه سرانجام رزمناو پوتمکین به سوی بندر کنستانزا رومانی رفته و در این بندر پهلو می گیرد.
کشور رومانی به ملوانان شورشی پناهندگی سیاسی می دهد و شورش پوتمکین خاتمه می پذیرد.
به این ترتیب ، در روز 27 ژوئن سال 1905 میلادی در رزمناو پوتمکین ملوانان ناراضی دست به شورش می زنند.
آنها در این شورش موفق نمی شوند سایر ملوانان ناوگان دریای سیاه روسیه تزاری را با خود همراه کنند و سرانجام پس از مدتی به رومانی پناهنده می شوند.
دو سال بعد از این تاریخ ، نیکلای دوم تزار روسیه قول عفو عمومی به انقلابیون سال 1905 میلادی می دهد.
شورشیان پوتمکین ترجیح می دهند در رومانی بمانند اما 5 نفر از آنها از جمله ماتیوشنکو قول تزار را باور کرده و به روسیه بازمی گردند.
به محض بازگشت به روسیه هر 5 نفر دستگیر می شوند. ماتیوشنکو به دار آویخته شده و 4 نفر همراهش به سیبری تبعید می شوند.
سال ها بعد ، در سال 1925 میلادی سرگئی آیزنشتاین کارگردان بزرگ شوروی براساس شورش پوتمکین فیلم «رزمناو پوتمکین» را تهیه می کند که برخی این فیلم را بزرگترین فیلم سینمای قرن بیستم تلقی می کنند.
کلمات کلیدی :